شوهر عزیز من!
سه شنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۴۸ ق.ظ
حسرت میخورم به خاطر یکی دو سالی که از لای قفسه کتابفروشی و کتابخانه ها به این کتاب بی حرمتی کردم و در حالیکه گوشه لب کج میکردم گفته بودم این هم شد اسم.
ضرب المثل انگلیسی هست که میگوید هیچ وقت یک کتاب را از روی جلدش قضاوت نکن و من اینکار را کرده بودم. به نظرم همانطور که فیلم مبتذل و فاخر داریم کتاب مبتذل هم داریم. در دسته بندی ذهن من فیلمی مثل آس و پاس یک اثر مبتذل هست و کتاب های رمان عشق طوری که یک دختر در مرکز توجه چندین پسر جوان و موجه است و داستان حول محور عشقهای جلو دستی و روزمره میگذرد،هم برای من یعنی کتاب مبتذل. همین اندیشه سبب شد که کتاب شوهر عزیز من به قلم زیبای فریبا کلهر رو به نادانی جز دسته مبتذل قرار بدم آن هم فقط بخاطر نام کتاب،ولی مگر از این اثر فاخرتر هم داریم؟
نام کتاب از نظر من یک جور کنایه به جریان فکری و عقیده رو به هلاک است شاید هم کنایه ای دوست داشتنی به مردی که....
داستان با یک رویا شروع میشود و یک مشت اسم.سوسن،سهیلا،سیما،پروانه،حمید،مهندس سین و البته برادر وارسته. پازلی جلوی روی شما گذاشته میشود و فصل به فصل تکه های پازل و ادمها در جای مناسبشان.
- ۹۶/۱۱/۱۷